عاشورا

  • خانه 
  • مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت سوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت دوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت اول پاداش عشق به امام حسین (ع) تربیتی ظهور زمینه سازان ظهور زمینه سازان ظهور ظهور ظهور 
  • تماس  
  • ورود 

رحمت خدا

29 مهر 1396 توسط ندا بهرامي

رحمت الهي

قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام اذا كان يوم القيامة نشر الله تبارك و تعالي رحمته حتي يطمع ابليس في رحمته
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
((وقتي روز قيامت فرا مي رسد خداوند رحمت خود را آنقدر وسعت و گسترش مي دهد كه حتي شيطان نيز به رحمت او طمع مي نمايد.))
توجه به رحمت و تفضل حضرت باريتعالي شخص با ايمان را به نجات از عذاب قيامت اميدوار مي نمايد و به وي نويد عفو و بخشش مي دهد و توجه به عدل و دادگري خداوند، براي مومن واقعي موجب خوف از عذاب قيامت است و او را با اقتضاي لغزش ها و گناهاني كه دارد، دچار بيم و نگراني مي نمايد و اين هر دو حالت لازم است در ضمير افراد با ايمان باشد. يعني هم به رحمت خداوند اميدوار باشند و هم از عذاب او خائف باشند.
بسم الله الذي لا اءرجو الا فضله و لا اءخشي الا عدله ؛(1)
((به نام خداوندي كه جز به فضل او اميد ندارم و جز از عدل او ترسي ندارم .))
اگر افراد در روز جزا مورد غضب و عنايت خدا واقع شوند و مشمول عفو و بخشش حضرت حق قرار گيرند، به آساني از شدايد قيامت رهايي مي يابند و در بهشت جاودان مستقر مي گردند. زيرا در زمينه رحمت و راءفت الهي ممكن است با كوچكترين مستمسك ، از بزرگترين لغزش چشم پوشي گردد و كوه گناه به كاهي از عمل صالح بخشيده شود و گناهكار را از كيفر و مجازات معاف سازند.
در اين باره نمونه هاي بسياري در خلال روايات اولياي اسلام آمده است .
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
حوسب رجل ممن كان قبلكم فلم يوجد له من الخير شي ء الا اءنه كان يخالط الناس و كان موسرا و كان ياءمر غلمانه اءن يتجاوزوا عن المعسرين فقال الله عز و جل : نحن اءحق بذلك منه تجاوزوا عنه ؛(2)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده :
((مردي از امم گذشته كه داراي تمكن و ثروت بوده و در پيشگاه الهي مورد محاسبه قرار مي گيرد، در نامه عملش كار خوبي مشاهده نمي شود، جز آن كه در معاملات و معاشرت هاي خود با مردم رعايت حال افراد فقير و بي بضاعت را مي نمود و به غلامان خويش سفارش كرده بود كه اگر افرادي به من مديونند اما بي بضاعت و تهي دست هستند، از آنان مطالبه طلب ننماييد و از حسابشان چشم پوشي كنيد.
آنها از مال دنيا دستشان خالي است ، چيزي ندارند و نمي توانند بدهي خويش را بپردازند.))
خداوند مي فرمايد:
من به ارفاق نسبت به افراد تهي دست و بي بضاعت از او شايسته تر هستم و به فرشتگان و ماءمورين حساب مي فرمايد:
((از وي بگذريد.)) يعني هم اكنون اين شخص با دست خالي در موقف حساب قرار گرفته و چيزي از اعمال خوب ندارد، شايسته است كه مشمول عفو و بخشش قرار گيرد.
اگر خداوند اراده فرمايد با مردم بر اساس عدل و داد رفتار نمايد و تمام جزئيات كارهاي دوران عمر آنها را كه در پرونده اعمالشان ثبت شده با دقت مورد رسيدگي قرار دهد، هرگز از گرفتاري و عذاب رهايي نمي يابند و به فلاح و رستگاري نايل نمي گردند.
آيا مي شود يك انسان ، هر قدر هم از گفتار و رفتار خويش مراقبت شرعي نمايد، تمام عمر را بدون لغزش بگذراند و از عفو و بخشش الهي بي نياز باشد؟
قرآن شريف به اين پرسش پاسخ مي گويد:
و لولا فضل الله عليكم و رحمته ما زكا منكم من اءحد ابدا؛(3)
((اگر فضل و رحمت الهي شامل حالتان نشود، هيچ يك از شما به پاكي و رستگاري نائل نخواهيد شد.))(4)

1- صحيفه سجاديه ، دعاي يوم الاحد.
2- مجموعه ورام ، ج 1، ص 8.
3- سوره مباركه نور، آيه 21.
4- معاد از نظر روح و جسم ، ج 2، ص 326.

 نظر دهید »

اعتماد

29 مهر 1396 توسط ندا بهرامي

اعتماد به ساقي
جبرئيل در زندان نزد حضرت يوسف آمد و گفت : اي يوسف چه كسي ترا زيباترين مردم قرار داد ؟ فرمود : پروردگار .
گفت : چه كسي ترا نزد پدر محبوب ترين فرزندان قرار داد ؟ فرمود : خدايم .
گفت : چه كسي كاروان را به سوي چاه كشانيد ؟ فرمود : خداي من .
گفت : چه كسي سنگي كه اهل كاروان در چاه انداختند از تو باز داشت ؟ فرمود : خدا .
گفت : چه كسي از چاه ترا نجات داد ؟ فرمود : خدايم .
گفت : چه كسي ترا از كيد زنان نگه داشت . فرمود : خدايم .
گفت اينك خداوند مي فرمايد : چه چيز ترا بر آن داشت كه به غير من نياز خود را باز گوئي ، پس هفت سال در ميان زندان بمان (به جرم اينكه به ساقي سلطان اعتماد كردي و گفتي : مرا نزد سلطان ياد كن )
و در روايت ديگر دارد كه خداوند به وي وحي كرد : اي يوسف چه كسي آن رؤ يا را به تو نماياند ؟ گفت : تو اي خدايم .
فرمود : از مگر زن عزيز مصر چه كسي ترا نگه داشت ؟ عرض كرد : تو اي خدايم .
فرمود : چرا به غير من استغاثه كردي و از من ياري نجستي ، اگر به من اعتماد مي كردي از زندان ترا آزاد مي كردم به خاطر اين اعتماد به خلق ، هفت سال بايد در زندان بماني .
يوسف آن قدر در زندان ناله و گريه كرد كه اهل زندان به تنگ آمدند ، بنا شد يك روز گريه كند و يك روز آرام بگيرد . (203)
23

 نظر دهید »

دیدن شاه ولایت

29 مهر 1396 توسط ندا بهرامي

ديدن شاه ولايت
هارون الرشيد عباسي را پسري بنام قاسم بود كه از علايق دنيوي قرار كرده و پيوسته به گورستانها رفته ، همانند ابر بهار زار زار مي گريست .
روزي هارون در مجلس بود و قاسم آمد ، جعفر برمكي وزير خنديد ! هارون پرسيد : چرا مي خندي ؟ گفت : احوال اين پسر اصلا به شما خليفه نمي خورد و دائما با فقراء همنشين و به گورستان ها مي رود !
هارون گفت : شايد به او حكومت جائي را نداده ايم اينطور رفتار مي كند . او را خواست نصيحت كرد و گفت : مي خواهم حكومت مصر را بتو بدهم و اگر دنبال عبادت هم مي روي وزير صالح و كاردان بتو مي دهم ، اما قاسم قبول نكرد .
هارون حكومت مصر را برايش نوشت و مردم تهنيت گفتند و بنا بود فردا به آنجا برود ، شبانه فرار كرد .
هارون رد پاي قاسم را توانست تا رودخانه را بگيرد اما بعدش را نتوانست پيدا كند . قاسم سوار كشتي شد به بصره رفت .
عبدالله بصري گويد : ديوار خانه ام خراب شده رفتم دنبال كارگر ، به جواني برخورد كردم كه نشسته قرآن مي خواند بيل و زنبيل نزدش گذاشته ؛ از او درخواست كردم بيايد كار كند گفت : مزد چقدر است ؟ گفتم : يك درهم ، قبول كرد ، از صبح تا غروب باندازه دو نفر برايم كار كرده خواستم پول بيشتر بدهم قبول نكرد .
فردا رفتم دنبالش پيدا نكردم ، سئوال كردم ، گفتند : اين جوان روزهاي شنبه فقط كار مي كند و بقيه ايام مشغول عبادت است !
روز شنبه رفتم دنبالش ، آمد برايم كار كرد ، مزدش را دادم و رفت . شنبه ديگر رفتم نديدمش ، گفتند : دو سه روز است كه مريض احوال است و خانه اش فلان خرابه است .
رفتم او را پيدا كردم و گفتم : من عبدالله بصري هستم ، گفت : شناختم ، گفتم : شما چه نام داريد ؟ گفت : قاسم پسر هارون خليفه عباسي . بر خود لرزيدم و او گفت : در حال مردنم ، وقتي از دنيا رفتم اين بيل و زنبيل مرا بده به آن كسي كه قبر حفر مي كند ، اين قران را بده به كسي كه برايم بتواند بخواند ، اين انگشتر را مي بري بغداد روز دوشنبه مجلس عام است به پدرم مي دهي و مي گوئي : اين را بگذارد روي اموال ديگر ، قيامت خودش جواب بدهد !
عبدالله بصري مي گويد : قاسم خواست حركت كند نتوانست ، دو مرتبه خواست نتوانست ، گفت : عبدالله زير بغلم را بگير آقايم اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است بلندش كردم بعد جان به جان آفرين داد . (810)
95

 نظر دهید »

۳ مدعیان معاصر

28 مهر 1396 توسط ندا بهرامي

مدّعيان معاصر

در سال‌هاي اخير، رواج پديدة اوهام و خرافه، رونق بازار عرفان‌هاي مجازي و معنويّت‌هاي فانتزي، گسترش طريقت‌هاي منهاي شريعت، رشد شبه‌عرفان‌هاي ژله‌اي با رنگ و بوي شهوت، شهرت و ثروت و گرمي بازار مکّارة مدّعيان دروغين به ويژه متمهّدان و مدّعيان دروغين مهدويّت رشد فزاينده و نگران کننده‌اي يافته است.
بايد اذعان نمود که اين روند، مختص به ايران يا کشور‌هاي اسلامي نيست بلکه گرايش به معنويّت‌هاي مجازي در مغرب زمين نيز، رونق گرفته است؛ زيرا معنويّت، گمشدة دنياي معاصر است. واقعيّتي به نام خلأ معنويّت، به رغم احساس شديد تشنگي انسان معاصر به حقايق ماوراي طبيعت، هم‌دست قدرت‌هاي سياست‌پيشه را براي بهره برداري از اين خلأ باز مي‌نهد و هم تشبّث به هر حشيش يا سيراب شدن با هر سرابي را براي اين انسان حيران توجيه مي‌کند.
نسل تشنة معنويّت، عطش خود را با سراب‌هاي عرفان‌نما فرو مي‌نشاند. در بازار گرم مدّعيان، بنجل‌هاي خرافه و عرفان‌هاي بدلي، فرصت عرضه مي‌يابند و اين سيکل عرضه و تقاضا تا همواره وجود جهل و ظلم در جهان ادامه خواهد داشت. ميلتون، يکي از محقّقان حوزة جامعه شناسي اديان نو پديد مي‌نويسد: بيش از دو هزار فرقة معنويّت گرا در آمريکا و بيش از دو هزار جريان معنويّت‌جو در اروپا هست که درصد کمي از آنها مشترکند.

 نظر دهید »

در مدح دوازدهمین اختر امامت

28 مهر 1396 توسط ندا بهرامي

در مدح دوازدهمین اختر امامت
null
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا
گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا
زهی سروی که الطافش، فکنده سایه بر عالم
زهی صبحی که انفاسش، دمیده روح در اعضا
سپیده دم ز دریای کرم برخواست امواجی
که عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا
به صبح نیمه شعبان تجلّی کرد خورشیدی
که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا
چه مولودی که همتایش ندیده دیده گردون
چه فرزندی که مانندش، نزاده مادر دنیا
به صولت تالی حیدر، به صورت شبه پیغمبر
به سیرت مظهر داور، ولیّ والی والا
قدم در عرصه عالم، نهاده پاک فرزندش
که چِشم آفرینش شد، ز نورش روشن و بینا
به پاس مقدم او شد، مزیّن عالم پائین
ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا
چو گیرد پرچم (انّا فتحنا)، در کف قدرت
لوای نصرت افرازد، بر این نُه گنبد خضراء
شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد
بتاب ای کوکب رحمت، بر افکن پرده از سیما
تو گر عارض بر افروزی، جهان شود روشن
تو گر قامت برافرازی، قیامت ها شود برپا
تو گر لشگر برانگیزی، سپاه کفر بُگریزد
تو گر از جای برخیزی، نشیند فتنه و غوغا
بیا ای کشتی رحمت، که دریا گشت طوفانی
چو کشتیبان توئی، ما را چه غم از جنبش دریا
خوش آن روزی که برخیزد، ز کعبه بانگ جاء الحقّ
خوش آن روزی که برگیرد، حجاب از چهره زیبا [1].
پاورقی
[1] اشعار از شاعر محترم: مرحوم دکتر قاسم رسا «ره».

برنامه چهل داستان از امام زمان را از بازار دریافت کنید

https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.ketab21/?l=fa

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 294
  • 295
  • 296
  • 297
  • 298
  • ...
  • 299
  • ...
  • 300
  • 301
  • 302
  • ...
  • 303
  • ...
  • 304
  • 305
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عاشورا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس