داستانک
02 آذر 1396 توسط ندا بهرامي
✨﷽✨ دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید. گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره. به تو ربطی نداره. دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع). آقا سرشو انداخت پایین رفت. مردم… بیشتر »