شهادتی موج آفرین
?دوست داشت شهادتی نصیبش شود که موج آفرین باشد
?محمدحسین پرسنل حقوقبگیر هیچ سازمانی نبود اما برای انجام تکلیف در میدان حاضر شد. از لحظهای که شهید شده کارهایش را اصلا ما انجام نمیدهیم. کار دارد خدایی پیش میرود. عنایت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است.
وصیت نامهاش را دو سال قبل و روز تولدش نوشته بود. درست چند روز مانده به اعزامش به سوریه. درباره پدر و مادر فقط یک خط نوشته بود که اگر اذیتتان کردم ببخشید.
چند روز پیش از اینکه به سوریه برود، به من گفت، اگر یک وقت بخواهم به سوریه بروم، نظر شما چیست؟ گفتم عمری است میگویم «یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» خندید و گفت: همین را میخواستم.
برای رفتن به جبهه سوریه خیلی زحمت کشید و این در و آن در زد. پس از بازگشتش نسبت به نعمت ولایت خیلی شاکرتر شده بود. میگفت؛ مادر خدا نیاورد روزی را که آنچه در سوریه دیدم، در ایران اتفاق بیفتد که ناموس مردم امنیت نداشته باشد و زن و بچه کنار خیابان گرسنه باشند.
?مادرش کمی هم از نحوه شهادتش میگوید که او را به میان خودشان کشانده بودند. هرکس با هرچه داشت… میله در چشمش فرو کرده بودند. صورتش سوراخ سوراخ بود و خون تازه از آن میآمد. وقتی صورتم را روی صورتش گذاشتم، صورت من هم آغشته به خون شد. روضه حضرت علی اکبر(علیهالسلام) در قلب تهران به تصویر کشیده شد. پدر میگوید حتی جمجمهاش را از پشت سر شکسته بودند.
محمدحسین میگفت: شهادت خیلی زیباست و نصیب هرکسی نمیشود. توفیق میخواهد اما من شهادتی را میخواهم که موج آفرین است و حرکت سازی میکند. محمدحسین به شهادتی که دوست داشت رسید.
برگرفته از مصاحبه کیهان با پدر و مادر شهید