عاشورا

  • خانه 
  • مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت سوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت دوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت اول پاداش عشق به امام حسین (ع) تربیتی ظهور زمینه سازان ظهور زمینه سازان ظهور ظهور ظهور 
  • تماس  
  • ورود 

مهدی شناسی

08 آذر 1397 توسط ندا بهرامي

‌?مهدی شناسی ۲۱۸?

?… و خزان العلم…?
?زیارت جامعه کبیره?

?ﮐﻌﺒﻪ در زمان قدیم ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ.
ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ،ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ‌ﺷﺪ.
ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ که ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ داخل شوند.

?ﻋﺮﺏ‌ﻫﺎ به کلید دار ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺧﺎﺯﻥ.
ﺟﻤﻊ ﺧﺎﺯﻥ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ،ﺧُﺰّﺍﻥ.ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﺍﻥ.

?ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﺻﺎﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ.

?ایشان ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺩﺍﻧشند. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﮐﻌﺒﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪﻧﺪ،ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ؛ ﻋﻠﻢ و ﺩﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ اهل بیت،ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﻧﯿﺴﺖ.

? ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾشان ﻏﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ.ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾشان ﻣﺠﻬﻮﻝ ﻧﯿﺴﺖ.ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ.
البته ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ.این که ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻢ است…

?ما ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻼ‌ﺵ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ. ﻭﻟﯽ ﺍهل بیت علیهم السلام ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ،ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ،ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ را ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ.

?ﯾﺎ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ. ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻠﻢ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺍﺭﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ.ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ.

?ﺍﻵ‌ﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯾﺪ،ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﺪ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ و ﺍﻵ‌ﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﺩﻣﯽ.ﻭﻟﯽ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ و ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻪ این صحنه ناراحت کننده را ﻧﺒﯿﻨﯽ.ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ.

? ﺍمام زمان عجل الله فرجه ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﯾﻦ گونه ﻫﺴﺘﻨﺪ .ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ. ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ.

?ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ این ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ. ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺘﯿﺪ.ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﺪ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺳﺖ،ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ.ﻫﺮ ﺩﻭ ﯾﮑﺴﺎﻧﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﻓﺮﻕ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯽ.ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﭘﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﺪ…

 نظر دهید »

مهدی شناسی ۲۱۷

07 آذر 1397 توسط ندا بهرامي

?…و معدن الرحمة…?
?زیارت جامعه کبیره?

⚪️ﺭﺣﻤﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻝ ﺳﻮﺯ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿم.ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ.ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩلماﻥ ﻣﯽ‌ﺳﻮﺯﺩ،ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ.
?ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﺍﯾشان ﺑﺎ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﻣﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ.ﺍﯾشان ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ ﺑﺮﺑﯿﺎﯾﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳتشانﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ.

⚪️ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩند: “ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﺍﺳت،ﻣﺎ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﯿﻢ.”

?ﻫﻢ ﺩﺳتﺷﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ و ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﺯ و کریمند.

⚪️ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺷﺎﻋﺮ نیازمند ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ.
ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ:"ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ.ﺍﺯ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻢ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﻈﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ.ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ.ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻣﯽ‌ﮔﺸﺘﻢ.
ﮐﺮﯾﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪﻡ.ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ‌ﺧﺮﯼ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺳﺮ ﺟﻨﺲ ﺑﺰﻧﯽ.ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻡ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ.ﺗﻮ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﺑﮑﻨﯽ”
ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻏﻼ‌ﻣشان فرمودند:ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﻏﻼ‌ﻡ ﮔﻔﺖ:ﺳﯽ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ.ﺭﻗﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻ‌ﯾﯽ ﺑﻮﺩ.
ﮔﻔﺖند ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭ.
ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻢ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﮐﺮﺩ:
ﺍﯾﻦ ﮐﻢ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺬﯾﺮ. ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﻭﺧﺘﯽ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ.

?ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺑﺮﻭﯾﺖ ﻫﻢ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ.ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﺩﻫﺶ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ.

⚪️ﺭﺣﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﻓﻮﺭﯼ و ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﮐﺠﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿم؟ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﯾﮕﺎﻧﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺘﯽ…معدن رحمت است…

?ﻣﻌﺪﻥ ﺍﺯ ﺍﻧﻔﺎﻝ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺖ. ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ،ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.

?ﭼﻪ ﺩﻭﺳﺖ و ﭼﻪ ﺩﺷﻤﻦ،ﻫﺮ ﮐﺲ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﯾشان ﺑﺮﻭﺩ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ.

?ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ، ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ،ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ.ﭘﯿﮏ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﻭ ﻫﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ. ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ‌ﯼ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺗﻮ ﭘﺴﺮ ﺳﻌﺪ! ﻧﻤﯽ‌ﺗﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭﺳﺖ؟

?ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺠﻨﮕﯽ؟!ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ؟ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ. ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ.

?ﺍﯾﻦ حرف ﯾﮏ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺍﺭﺩ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯽ. ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ.

?ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ‌ﺳﺎﺯﻡ. ﮔﻔﺖ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺰﺭﻋﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ و ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﮐﻨﻨﺪ.

?ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ،ﻭﻋﺪﻩ‌ﯼ ﺳﺮ ﺧﺮﻣﻦ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻫﻢ. ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺪﻫﻢ.

?ﻣﻦ ﺛﺮﻭﺗﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺣﺠﺎﺯ ﺑﺎ ﺛﺮﻭتﻡ ﻣﺰﺭﻋﻪ‌ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ.
ﻭﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﺩ ﻭ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﯿﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻭ ﺧﺎﺭرج شد

 نظر دهید »

این بقیه الله؟

07 آذر 1397 توسط ندا بهرامي

‌◀️برای اینکه اماممان را به نورانیت بشناسیم باید پاک شویم.

◀️باید تمام سنن و قوانین جسم را بر اساس روح و جانمان قرار دهیم.

◀️یعنی اصالت را به روح دهیم؛

◀️بیشتر مراقب باطن باشیم تا ظاهر؛
ظاهر را به تبع باطن از آلودگی ها پاک کنیم،نه باطن را بر اساس ظاهر.و گرنه باطن اسیر ظاهر می شود.

◀️یعنی باطن ما که اسماء و صفات خدا را دارد و روح و کرامت خدایی در آن است،اسیر کفش های موجودیتمان می شود و نه تنها کفش خود را نمی کَنیم بلکه دنبال کفش قوم و خویش،عُرف و پِرِستیژ،شان و شئون و چشم و هم چشمی هم می رویم.

◀️این همان آزاری است که امام زمان می فرمایند"قد آذانا جهلاء الشیعه “

◀️همان که حضرت علی علیه السلام می فرمایند :"دو دسته پشت مرا شکستند؛عده ای با علم ظاهری و عده ای با عمل ظاهریشان!”

 نظر دهید »

زندگی مهدوی در سایه دعای عهد

07 آذر 1397 توسط ندا بهرامي

?زندگی مهدوی در سایه ی دعای عهد?

?‌۱۰. وَ مِدادَ کلِماتِهِ؛ و به مقدار مرکبی که کلمات خدا نوشته شود.?

? خداوند متعال در سوره لقمان، آیه ۲۷ می‌فرماید: ( (وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ) ) ؛ و اگر آنچه درخت در زمین است، قلم شوند، و دریا و از پسِ آن، هفت دریا به کمک آیند. [و مرکب شوند تا کلمات خدا را بنویسند]، کلمات خدا به پایان نمی رسد. همانا خداوند، شکست ناپذیر و حکیم است.

?شاید مراد از «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» در این آیه، کثرت باشد و عدد، خصوصیّتی نداشته باشد؛ یعنی اگر آب همه دریاها هم مرکب شود، باز هم نمی توانند همه کلمات الهی را بنویسند. مکتب انبیا، انسان را از ساده نگری و محدودبینی خارج می‌نماید و به بی نهایت مرتبط می‌کند.

?در آیه ۱۰۹ سوره کهف نیز می‌خوانیم:
قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً؛
بگو: اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود، دریا پایان می‌گیرد، پیش از آن که کلمات پروردگارم تمام شود، هر چند همانند آن [دریای اوّل] را کمک قرار دهیم.

?اما «کلمة اللّه» که در این دعا آمده چیست؟ در قرآن به این موارد اشاره شده است:

?۱. نعمت‌های خداوند: ( (قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ… ) )

?۲. سنّت‌های الهی: ( (وَلَقَدْ سَبَقَتْ کلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ) ). ( (إِنَّهُمْ لَهُمْ الْمَنصُورُونَ) ) و ( (وَلَوْلَا کلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ) ).

?۳. آفریده‌های ویژه خداوند: ( (إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکلِمَتُهُ) ).

?۴. حوادثی که انسان با آن‌ها آزمایش می‌شود: ( (وَإِذْ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ) ).
۵. آیات الهی؛ درباره حضرت مریم می‌خوانیم: ( (وَصَدَّقَتْ بِکلِمَاتِ رَبِّهَا) ).

?۶. اسباب پیروزی حقّ بر باطل: ( (وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ) ) [و ( (وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکلِماتِهِ ))

?از جمع مطالب گذشته به دست می‌آید که مراد از «کلمة» تنها لفظ نیست؛ بلکه مراد سنّت ها، مخلوقات، اراده و الطاف الهی است که در آفرینش جلوه می‌کند.

?بنابراین، اگر همه درختان، قلم و همه دریاها مرکب شوند، نمی توانند کلمات الهی را بنویسند؛ یعنی نمی توانند آفریده‌های خدا، الطاف الهی و سنّت‌هایی را که در طول تاریخ برای انسان‌ها و همه موجودات وجود داشته است بنویسند.

??در روایت می‌خوانیم که امام کاظم علیه السلام فرمود: مصداق کلمات اللّه ما هستیم که فضایل ما قابل ادراک و شماره نیست.
آری؛ اولیای خدا از طرف ذات مقدّس او واسطه فیض هستند و هر لطف و کمالی، از طریق آن بزرگواران به دیگران می‌رسد.

#استاد_قرائتی

 نظر دهید »

پیامبر مهربانی

07 آذر 1397 توسط ندا بهرامي

‌?تو کوچه یک یهودی جلویش را گرفت. گفت:«من از تو طلبکارم، همین الان باید طلبم را بدهی.» #رسول الله گفت: «اول این که از من طلبکار نیستی و همین طوری داری این را می گویی؛ دوم هم این که من #پول همراهم نیست، بگذار رد شوم.» یهودی گفت: «یک قدم هم نمی گذارم جلو بروی.»
? رسول الله گفت: «درست نگاهم کن؛ تو از من طلبکار نیستی.» ولی یهودی همین طور یکی به دو می کرد و بعد هم با حضرتش گلاویز شد. کوچه خلوت بود کسی رد نمی شد که بیاید کمک. مردم دیدند پیامبر برای نماز نرسید. آمدند پی اش. دیدند #یهودی ردای پیغمبر را لوله کرده، دور گردن حضرت پیچانده و طوری می کشد که پوست گردن او قرمز شده. تا آمدند کاری کنند از دور بهشان اشاره کرد که نیایید؛ گفت:«من خودم می دانم با رفیقم چه بکنم.» رفیقش؟
?منظورش همین #رفیقی بود که با ردا او را می کشاند. چشمشان افتاد در چشم هم. یهودی گفت: «بهت ایمان آوردم، با این بزرگواری، تو بی تردید، پیغمبری.»

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 118
  • 119
  • 120
  • ...
  • 121
  • ...
  • 122
  • 123
  • 124
  • ...
  • 125
  • ...
  • 126
  • 127
  • 128
  • ...
  • 305
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عاشورا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس