داستانک
قاضـــ?ـی و بـــ?ــهلول
?روزی بهلول نزد قاضی بغداد نشته بود که قلم قاضی از دستش به زمین افتاد.
? بهلول به قاضی گفت: جناب قاضی کلنگت افتاد آنرا از زمین بردار.
? قاضی گفت : واقعاً اینکه میگویند بهلول دیوانه است صحیح است آخر قلم است نه کلنگ
? بهلول جواب داد:مردک تودیوانه هستی که هنوز نمیدانی با احکامی که به این قلم مینویسی خانه های مردم خراب می کنی، تو بگو قلم است یا کلنگ؟