عاشورا

  • خانه 
  • مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت سوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت دوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت اول پاداش عشق به امام حسین (ع) تربیتی ظهور زمینه سازان ظهور زمینه سازان ظهور ظهور ظهور 
  • تماس  
  • ورود 

عکس

11 آذر 1396 توسط ندا بهرامي

 نظر دهید »

خواص سوره یوسف(ع)

11 آذر 1396 توسط ندا بهرامي

?پیامبر ص
1⃣✨سوره یوسف را به بندگان خود بیاموزید زیرا هر مسلمانی آن را بخواند و به خانواده  و کنیز خود بیاموزد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان می کند و نیرویی به وی می بخشد که به مسلمانی حسد نورزد

?امام صادق ع
2⃣✨هرکس این سوره را در شب ها یا روزها تلاوت کند خداوند در روز قیامت او را در حالی مبعوث می کند که جمالش مانند حضرت یوسف علیه السلام زیباست و ترس و بی تابی در قیامت به او نمی رسد و از بندگان شایسته و خوب خداوند خواهد بود.»

?امام صادق ع
3⃣✨یوسف از بندگان صالح خدا بود و کسی که مداومت بر تلاوت این سوره داشته باشد در دنیا از زنا کردن و فحاشی در ایمن است
——————————————
1⃣?متن و ترجمه البرهان فی تفسیر القرآن ج7 ص 181
2⃣?مستدرک الوسائل ج4 ص342
3⃣?ترجمه البرهان فی تفسیر القرآن ج7 ص182

 نظر دهید »

پروفسور حسابی

11 آذر 1396 توسط ندا بهرامي

۲۲ سال درس دادم؛

۱- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم.

(چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)
۲- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم!

(چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست)
۳-هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم!

(چون میدانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش)
۴- هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم.

(چون اینقدر جذاب درس میدادم که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن)

@farhikhtegan000

۵- هیچگاه ۹۰ دقیقه درس ندادم!

(چون میدانستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد)
۶- هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم!

(چون میدانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یا یتیم..)
۷- هیچگاه دانش آموزی درب دفتر نفرستادم.

(چون میدانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور)
۸- هیچگاه تنبیه تکی نکردم و گروهی تنبیه کردم!

(چون میدانستم تنبیه گروهی جنبه سرگرمی هست ولی تنبیه تکی غرور را میشکند)

 

۹- همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود.

(چون میدانستم که کجا گیر میکند نمیپرسیدم!)

 نظر دهید »

نبوغ عاطفی

11 آذر 1396 توسط ندا بهرامي

 نظر دهید »

راز شگفت انگیز

11 آذر 1396 توسط ندا بهرامي

 ”ادیسون و مادرش“
?»ادیسون،

«به خانه برگشت یاد داشتی به مادرش داد، گفت این را معلم داد گفت تنها مادرت بخواند».
?»مادر،

«درحالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند، فرزند شما یک نابغه است و این مکتب برای او کوچک است، آموزش او را خود بر عهده بگیر سالها گذشت، مادر او از دنیا رفته بود».
?»روزی،

«ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در کنج خانه خاطراتش را مرور میکرد، ورقی را در میان شکاف دیوار یافت آن را در آورد و خواند».
?»نوشته بود:

«کودک شما کور ذهن است، از فردا او را به مکتب راه نمیدهیم، ادیسون ساعتها گریست و در دفتر خاطراتش نوشت»:
?»ادیسون،

«کودک کور ذهنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد».

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 250
  • 251
  • 252
  • ...
  • 253
  • ...
  • 254
  • 255
  • 256
  • ...
  • 257
  • ...
  • 258
  • 259
  • 260
  • ...
  • 305
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عاشورا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس