عاشورا

  • خانه 
  • مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت سوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت دوم مهدی شناسی در زیارت آل یاسین قسمت اول پاداش عشق به امام حسین (ع) تربیتی ظهور زمینه سازان ظهور زمینه سازان ظهور ظهور ظهور 
  • تماس  
  • ورود 

بعد از کربلا ۲

08 آبان 1397 توسط ندا بهرامي

⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2)

? در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد (علیه السلام) که به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت.

?چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
?سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید…

? زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند… صدا زد:

? ابن زیاد!! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید…
☘سپس شروع به گریستن کرد…

♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!

?زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی…؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد !

?حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.

? ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست.

♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید.
?زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!

♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
?حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه.

♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد.
♨️ابن زیاد : خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش!
?حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی!
♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش!

♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین.
♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
?امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید .

♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت!
? امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او.

? جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!

?حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش!

? ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود…

✍ ادامه دارد…

?ارشاد ص228،
?طبری 371/7
? نفس المهموم ص 404
? کامل 81

?????????

 نظر دهید »

بعداز کربلا

08 آبان 1397 توسط ندا بهرامي

?«قل لا اسئلكم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی»
«بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم»؟
سوره شوری، ایه 23

♦️عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور کوچ از کربلا به‌سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند. در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند.

♦️روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند. گویا اسرا، شب دوازدهم را ، در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده اند. در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند. ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و حضرت زینب ـ سلام‌الله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌کند، شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند.
اسرا با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس، عبیدالله بن زیاد ملعون، جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.اما با جواب‌هایی که از جانب حضرت زینب (س) و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.

♦️در خبرها آمده که ابن زیاد بعد ازآنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آن‌ها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه، دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به‌سوی شام حرکت دادند.
نقل‌شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل‌شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دمشق کردند.

♦️وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی‌الله علیه و آله ـ را درحالی‌ که به ریسمان بسته‌شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و با قرائت اشعاری، خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس، به لب‌های مقدس امام، جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند
اسرا در مدتی که در شام بودند بنا بر روایتی در یک خرابه صورت زندانی نگهداری می‌شدندو در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را شهید کند که خانم زینب مانع می‌شدند.

♦️در مقاتل آمده که یزید خطیبی خواست که در اجتماع مردم صحبت کند و از یزید و معاویه ستاش کند و به امام علی و فرزندان آن حضرت جسارت کند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به‌ اصطلاح سخنرانی کند و خطیب ایراد سخن کرد و اوامر یزید را اجرا نمود و سپس به اصرار مردم، امام به منبر رفت و خطبه‌ای خواند. بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی کردند که اصل و نسبشان کیست به ماجرای کربلا و اسیری خود اشاره فرمودند. در مجلس غوغائی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه می‌کردند یزید از مؤذن خواست که اذان بگوید. ولی امام از این اذان هم علیه یزید استفاده کرده و یزید را رسوا نمود.

♦️ازجمله وقایعی که برای اسرای اهل‌بیت در شام اتفاق افتاد، شهادت دختر سه‌ساله امام حسین ـ علیه‌السلام ـ است. از کامل بهایی نقل‌شده اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ شهادت پدران را از کودکان خردسال پنهان می‌داشتند؛ و به آن‌ها می‌گفتند که پدر شما سفرکرده؛ تا اینکه شبی دختری از امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به نام رقیه از خواب بلند می‌شود و بهانه بابا را می‌گیرد و ضجه و ناله می‌کند و همه اهل خرابه با این کودک هم‌نوا می‌شوند تا اینکه سر امام را در طشتی می‌آورند خانم رقیه سر را به بالین گرفته و با آن سر، درد دل می‌کند. پدر بعد از تو محنت‌ها کشیدم بیابان‌ها و صحراها دویدم.بعد از مدتی دیدند که سر به یک‌طرف افتاد و کودک هم طرف دیگر او را حرکت دادند. دیدند که جان به جان‌آفرین تسلیم کرده است

?????????

 نظر دهید »

خواندنی

08 آبان 1397 توسط ندا بهرامي

?مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - ازجمله عابدان و زاهدان - در عالم رؤیا خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و عرض کرد: آیا اینکه فرمودید: “فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما” صحیح است؟

◾️امام مهدی ارواحنافداه فرمود: آری، صحیح است.

▪️عرض کردم: آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر(علیه السلام) است؟
◾️حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست.

▪️ آیا مصیبت حضرت عباس(علیه السلام) است؟

◾️اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست.

▪️آیا مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است؟

◾️ اگر سیدالشهدا(علیه السلام) هم بود، در این مصیبت خون می گریست.

▪️پس کدام مصیبت است؟

◾️فرمودند: مصیبت اسیری زینب(سلام الله علیها).

? العبقری الحسان، ج 1، ص 98.

?????????

 نظر دهید »

بعداز کربلا۳

08 آبان 1397 توسط ندا بهرامي

⚫️بعد از کربلا چه گذشت…(قسمت 3)

✳️بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد،
ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با ابی عبدالله پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود،

♨️دستور داد سر حسین علیه السلام و سایر شهدا را در کوچه های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست!

⚡️ منادی هم صدا میزد: قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب..

?زید ابن ارقم میگوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر حسین را بالای نیزه در کوچه ها میگردانند،
?شنیدم که آیه ای از سوره کهف میخواند:
” آیا گمان میکنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست”

? از شنیدن این آیه از سربریده اباعبدالله مو بر تنم راست شد و بی اختیار صدا زدم:
یابن رسول الله! ?حرف زدن سرِ تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیبتر است!

? پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیه السلام پنج سال برخوردار بودند،
از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان میرسید.

?دشمنان ابی عبدالله بدتر از سگان از کرده خود پشیمان شدند ،

⚫️چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش که از او احوالپرسی میکرد گفت:
هیچ کس نزد خانواده اش برنگشته که بدتر باشد از وضعی که من برگشته ام،از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم…

?بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر وارد شد حتی از سوی نزدیکترین بستگان :

⚡️ عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمینشست.

⚡️مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: ای پست فطرت پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را کشتی ،بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش ملاقات نخواهی کرد.

⚡️معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله انتقاد میکرد و از او کناره گرفت.

⚡️مردم هرگاه عمربن سعد را میدیدند اورا لعنت میکردند و هرگاه وارد مسجد میشد از مسجد خارج میشدند.

✨حصین ابن عبدالرحمن میگوید: چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت باقی ماندیم گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است.

?خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید رنگش متغیر شد و گفت: براستی حسین را به شهادت رساندند؟ سپس فرمود : بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا انها رابسیار دوست میداشت و با دست خود لقمه بر دهانشان مینهاد..سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت.

✨حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی که فرزند زنا زاده فرزند پیغمبرش را بکشد،بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام میگیرند.

♻️حتی عده ای شهر را ترک کردند و گفتند: در شهری که پسر پیغمبر در ان شهید میشود سکنی نمیگزینیم….

✍ادامه دارد…

? حیات الحسین ج3 ص119
?ارشاد مفید ص 229
? بحار ج 45 ص18
? طبری ج 7 ص385

?????????

 نظر دهید »

با کاروان اسرا

08 آبان 1397 توسط ندا بهرامي

#با_کاروان_اسرا ٤

❥✦ امام سجاد (ع) با یاری مردان بنی اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی بوریا (حصیر) گذاشتند سپس اندکی از خاک محل دفنبا را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. آنگاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند»
? سپس صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین (ع) نهاد و در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری فرمود: چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهایمان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده‌ای برای اهل بیت (ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام (ع) نوشتند:

『هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا』

↫✦ سپس برادر گرامی‌اش، علی اکبر (ع) را در پایین پای امام (ع) دفن کردند و بقیه هاشمیون و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین (ع) دفن نمودند.
◥✧ سپس امام(ع) به همراه بنی‌اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش عباس(ع)، خود را بر روی بدن ابوالفضل (ع) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام (ع) در حالی که به شدت می‌گریست، فرمود: بعد از تو ای قمر بنی‌هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد.
آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند»

? مقتل الحسین(ع)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص ۱۹۷۹

••●✦✧✦✧✦●••

به کربلا کفن مگر به غیــر بوریـا نبود
مگر حسین فاطمه عزیـز مصطفی نبود

مگر کسی که کشته شد…
تنش برهنه می‌کنند؟
مگرکه پاره پیروهن به پیکرش روا نبود

تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر
فراتــ مهــر مادرش سیدة النساء نبود؟

#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
?????

#الهی_بحق_زینب_الکبری
#عجل_لولیک_الفرج
━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━

?????????

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 151
  • 152
  • 153
  • ...
  • 154
  • ...
  • 155
  • 156
  • 157
  • ...
  • 158
  • ...
  • 159
  • 160
  • 161
  • ...
  • 305
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عاشورا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس